داستانهای پلیسی و معمایی
کارآگاه جرقه، سگِ پلیسمخفی 1/ جرقه و مسابقهی سگ پلیس
نویسنده:
لزلی گیبس-
تصویرگر:
استیون مایکل کینگ-
«جرقه» شجاع، باهوش و خیلی تَروفِرز است و دوست دارد سگِ پلیس شود. ولی جرقّه شبیه سگهای پلیس نیست. خانوادهاش سگهای عروسکی و خانگی هستند و هیچکدام تا حالا همچین شغلهایی نداشتهاند. اما جرقّه عاشق ماجراجویی است و تصمیم گرفته در آزمون سگِ پلیس کلانتری شهر آفتابگردان شرکت کند.
بیشتر بخوانید
کارآگاه جرقه، سگ پلیسمخفی 2/ جرقه و آموزشگاه پلیس
نویسنده:
لزلی گیبس-
تصویرگر:
استیون مایکل کینگ-
امروز آموزش «جرقّه» شروع میشود. جرقّه آموزش میبیند که یک سگِ پلیسِ مخفی شود. آزمونهای سگِ پلیس سخت بودند و دورهی آموزشی مهارتها سختتر. ولی جرقّه و دوست جدیدش، «شکرپنیر» یک چالش اضافی هم دارند تا «گروهبانسختپسند» بتواند مهارت کارآگاهیشان را هم بسنجند.
بیشتر بخوانید
کارآگاه جرقه، سگ پلیسمخفی 3/ جرقه و دزدِ تاجِ جواهرنشان
نویسنده:
لزلی گیبس-
تصویرگر:
استیون مایکل کینگ-
قلب «جرقّه» تاپتاپ میزند. حالا دیگر در کلانتری شهر آفتابگردان استخدام شده و اولین مأموریتش به عنوان یک سگِ پلیس مخفی این است که دزدِ تاج جواهرنشان را شناسایی کند.
بیشتر بخوانید
کارآگاه جرقه، سگ پلیسمخفی 4/جرقه و دزدِ سگهای عروسکی
نویسنده:
لزلی گیبس-
تصویرگر:
استیون مایکل کینگ-
«جرقّه» بهعنوان یک سگِ پلیسِ مخفی اولین پروندهاش حل کرده. ولی ایندفعه مأموریتش فرق میکند. این دفعه آبجیاش، «کریستال» را دزدیدهاند. غیر از کریستال دو تا سگ عروسکیِ کیفی دیگر هم توی مراسم فرشِ قرمزِ سینما توی شهر آفتابگردان دزدیده شدهاند.
بیشتر بخوانید
کارآگاه لئوپل و دستیار مخفیاش
نویسنده:
آن ایوون فولیو-
تصویرگر:
امانوئل مسرون-
وقتی جورابهای راهراه خانم همسایه بارها و بارها غیبش میزند یا اسباب و اثاثیهی قصر آقای گنزاک خودبهخود جابهجا میشوند، برای حلّ معما باید سراغ چه کسانی رفت؟ «کارآگاهلئوپل» و دستیارش، «فیلیبرت». یک گربهی باهوش، زرنگ و شکمو که بیشتر از هر چیزی دلش تفریح و گردش میخواهد و به نظرش حلکردن سختترین...
بیشتر بخوانید
همهی پرسشهای اشتباه 1/ کیه این وقت شب؟
نویسنده:
لمونی اسنیکت-
تصویرگر:
ست-
شهری بود و دختری و سرقتی. من در شهر زندگی میکردم، مأمور شده بودم که سرقت را بررسی کنم و فکر نمیکردم دختر ربطی بهش داشته باشد. تقریباً سیزدهساله بودم و اشتباه میکردم. راجعبه تمامش اشتباه میکردم. باید این سؤال را میپرسیدم که «چرا کسی باید بگوید چیزیاش دزدیده شده، وقتی آنچیز از اول مال او نبود...
بیشتر بخوانید
همهی پرسشهای اشتباه 2/ آخرینبار کی دیدیش؟
نویسنده:
لمونی اسنیکت-
تصویرگر:
ست-
شهری بود و مجسمهای و کسی که او را دزدیده بودند. همانوقتی که در شهر بودم، مأمور شدم آن فرد را نجات دهم و فکر میکردم مجسمه برای همیشه از دست رفته. تقریباً سیزدهساله بودم و اشتباه میکردم. راجعبه تمامش اشتباه میکردم. باید این سؤال را میپرسیدم که «چطور ممکن است کسی که گم شده همزمان دوجا باشد؟» ...
بیشتر بخوانید
گناه فرار
نویسنده:
کریستف لئون-
بالا بردنش را ندیدم، اما برعکس خواباندنش را حس کردم. کشیدهای که همیشه به یاد خواهم داشت. سکوتی را که داخل ماشین حکمفرماست مزهمزه میکنم. تا یک لحظه پیش عین زغال گُر گرفته بودم؛ اما حالا آرام آرامم، مثل دریای روغن ... آرامشم شکوهمندانه است. راستش خودم هم تعجب میکنم. میدانم که بازی را بردهام. ای...
بیشتر بخوانید